شانهات را دیر آوردی، سرم را باد برد
یقین دارم که بر می گردی. ببین کی بهت گفتمدیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره اما کاش زود باشه زود زود
سیّد جون کجاها داری سیر میکنی!؟!؟ بیا زمین کنار ما خاکی ها...
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارمشاعر میگه من نمی گم
یار بی پرده از در و دیوار / در تجلی است یا اولی الابصار
یقین دارم که بر می گردی. ببین کی بهت گفتم
دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره
اما کاش زود باشه زود زود
سیّد جون کجاها داری سیر میکنی!؟!؟ بیا زمین کنار ما خاکی ها...
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
شاعر میگه من نمی گم
یار بی پرده از در و دیوار / در تجلی است یا اولی الابصار