می‌میرم و زنده می‌شم

من سال‌ها آدم مذهبی‌ای بودم و در دوره‌هایی رابطه‌ی خوبی با مسجد و منبر و حسینیه داشتم. گاهی پیش می‌آمد ساعت‌های متوالی نوار و سی‌دی روضه و مداحی می‌گذاشتم و می‌نشستم مثل مادرمرده‌ها پایش گریه می‌کردم. گریه که سهل است، یک سی‌دی دعای کمیل داشتم که رسماً پایش زار می‌زدم.

حالا سه‌چهار سال است آدم دیگری شده‌ام. دیگر حوصله‌ی مداحی‌بازی و روضه‌خوانی ِ اهل مذهب را ندارم. دهه‌ی محرم برایم دهه‌ی عذاب است و بعضی وقت‌ها از دست مردم ِ توی خیابان‌ها واقعاً کلافه می‌شوم. با این‌حال هرازگاه یک نوحه‌ای از «محمود کریمی» را با خودم زمزمه می‌کنم و بعد هم اگر دسترسی داشته باشم، یک‌دور گوشش می‌کنم. نوحه‌ی ویژه‌ای نیست البته. نه شعر ِ فوق‌العاده‌ای دارد و نه موسیقی کلامش آنقدرها اعجاب‌آور است. ولی خیلی وقت‌ها که دلتنگ بوده‌ام، دلم خواسته با خودم بخوانمش. علی‌الخصوص آن لحظه‌ی شروعش را.

فکر می‌کنم در من استعداد زیادی هست برای غصه خوردن. انگار همیشه دنبال دلیلی برای غمگین‌شدنم. می‌گردم دنبال هر سوژه‌ای که بشود به بهانه‌اش حسرت خورد؛ و خب، چه بهانه‌ای بهتر از نوحه‌هایی که سال‌های نوجوانی‌ات را در کنارشان زار زده‌ای؟

اینجا برای دانلود
[می‌میرم و زنده می‌شم، می‌میرم و زنده می‌شم، هر بار که چشمات باز و بسته می‌شه...]

نظرات 7 + ارسال نظر
همدرد دوشنبه 18 بهمن 1389 ساعت 19:43

آقا هادی من هم زمانی حال و هوای تو را داشتم ولی الان به تنها چیزی که اعتقاد دارم فقط خداست و زمانی که دل تنگ میشم با خواندن نماز و قرآن خودم را آرام می کنم فکر کنم این از معجزه انقلاب اسلامیست که باورها را تغییر داده

رها سه‌شنبه 19 بهمن 1389 ساعت 19:57

آدمهای زیادی مثل تو هستند از جمله من

م.ب. پنج‌شنبه 21 بهمن 1389 ساعت 13:23

غصه به همه میسازه. مثل مریضی که آدمو از پا میندازه و آدم وقت مریضی دوس نداره از جاش پا شه, گرچه میدونه که داره به سمت مرگ پیش میره.
کاچاوشی, بارها گفتی "دست خورم نیست, غصه بهم میسازه". ول کن این لعنتی رو.
کشته مرده ی اون لحظه ای ام که تصمیم میگیرم غصه نخورم. گرچه علیرغم میل باطنیمه.

میگم خوب موندی با این تغییراتت ها!

ج جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 15:51

من اسمم را کامل نمی نویسم ولی همه می دونن کی ام
هادی خیلی با نوشته ات حال کردم(این اصلا شبیه نظرات قبلی ام نیست) یادمه شبها تو خواب بودی و من نماز شب می خوندم و حالا دارم از خنده ای که محبوسش کرده ام می ترکم. درکت می کنم چون این دوران را از نردیک دیده ام که گفتی

شازده شرقی جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 19:40

آقا بعد از 25 بهمن یه عده ای اصلن آفتابی نشدن
تازه اینجا هم که اومدن نظر بدن با اسم مستعار و ناکامل "ج" نظر گذاشتن!

شازده شرقی جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 19:50 http://www.shazdeh-sharghi.blogfa.com

هادی عزیز
فکر می کنم ذات همه ی ماها بخصوص ما ایرانی ها با غم عجینه
البته تو از یک پریود زمانی خاصی حرف زده ای که بیشتر بچه ها آن دوره را طی کرده و به قولی این دوره ی گذار رو از سر گذرونده اند
هرچند فکر می کنم این موضوع در مورد تو با یه تفاوت هایی مواجه هست که به هر حال ریشه در فضا و آدم هایی داره که گذشته ات رو شکل دادن
به هر حال این حال، حال غریبی برای من نیست برادر
ما هم می شینیم کنارت و حاج محمود کریمی گوش می دیم!
اینکه حاج محمود وسیله ای باشه واسه مرور گذشته ها، در نوع خودش بی نظیره!

زینو شنبه 7 اسفند 1389 ساعت 17:48

چرا گوگل ریدرت فیلتر شده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد