بی‌مرام‌نامه

همیشه پیش خودم به کسانی که وبلاگشان را تعطیل می‌کردند می‌خندیدم. از آنها بدتر به نظرم آدمهایی بودند که «تا اطلاع ثانوی» و «موقتاً» کرکره‌ی وبلاگ را پایین می‌کشیدند.

حالا هم البته طرز فکرم در این مورد عوض نشده. به گمان من، کاری مضحک‌تر از «تا بعد» و «فعلاً» و «برمی‌گردم» نوشتن در وبلاگ وجود ندارد. یا وبلاگ داری، یا نداری؛ خلاص. دیگر وبلاگ نیمه‌تعطیل و «به‌زودی...» چه صیغه‌ای است؟ مگر کتاب و فیلم و روزنامه است، یا مطب می‌خواهی تاسیس کنی که وعده‌ی فردا و یک‌ماه و شش‌ماه دیگر را می‌دهی؟

وبلاگ تو یا فعال است و -مرتب یا غیرمرتب- در آن می‌نویسی، یا اینکه اصلاً وجود ندارد. بازه‌ی زمانی نوشتن در وبلاگ هم هیچ نقشی در تعیین فعال یا غیرفعال بودن آن ندارد. ممکن است روزی پنج‌تا یادداشت بنویسی، یا شش‌ماه یک‌بار، چیزکی رویش بگذاری. مهم این است که روالت را حفظ کنی، انتظار مخاطب -داشته یا نداشته‌ات- را برآورده کنی، و کسی را سرندوانی.

همه‌ی این صغراکبراها را چیدم تا بگویم روال شاعرمسلک دارد عوض می‌شود. به دلایلی که بعضی‌ش را خودم هم نمی‌دانم، دیگر نمی‌شود سه‌چهار روز یک‌بار چیزی روی آن بگذارم. پراکنده‌تر از اینی که هست، می‌شود و گمانم بیش از ماهی دوسه پست نخواهی دید. یعنی اینکه رفیق! دیگر لازم و حتی منطقی هم نیست که زود‌به‌زود اینجا را نگاه کنی. حداکثر دو‌هفته یک‌بار که سر بزنی، قول می‌دهم چیزی را از دست نمی‌دهی. البته اگر چیز به‌دردبخوری وجود داشته باشد!